در زمانهای قدیم سه بچه خوک با پدر و مادرشان زندگی میکردند. روزی از روزها، پدر به بچهها گفت: "شما دیگر بزرگ شدهاید، باید بروید و هرکدام خانهای برای خودتان بسازید". آنها رفتند و رفتند تا به مزرعهای رسیدند. برادر بزرگتر که بچه خوک تنبلی بود خانهای از ساقههای گندم و پوشال ساخت. برادر وسطی خانهاش را از چوب و برادر کوچکتر خانهای با آجر و سیمان ساخت. روزی گرگی خاکستری تصمیم گرفت آنها را شکار کند. او ابتدا به خانهی برادر بزرگتر رفت و با یک فوت خانهاش را متلاشی کرد. برادر بزرگتر به خانهی برادر وسطی پناه برد اما گرگ آن خانه را نیز با مشت و لگد ویران کرد. سرانجام هر دو به خانهی برادر کوچک پناه بردند. گرگ هرچه سعی کرد نتوانست وارد خانه شود تا این که از لوله دودکش به داخل رفت اما در دیگی پر از آب جوش افتاد و با ناله و فریاد برای همیشه آنجا را ترک کرد.
مترجم
هما قاسمی
وزن
18
تعداد صفحات
12
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1386
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0