در داستان «قلی و قادر» میخوانیم: شیخ «شبلی» همراه چند تن از شاگردانش برای نماز به مسجد رفته بود که صحنة عجیبی را بعد از نماز دید. او دو پسربچه به نامهای «قادر» و «قلی» را دید که مشغول خوردن خوراکیهای خود بودند. قادر که ثروتمند بود با خود شیرینیهای مختلف آورده بود، اما قلی فقط تکهای نان خشک همراهش بود. قلی دلش میخواست از شیرینیهای قادر بخورد، اما قادر که خیلی خسیس بود، قبول نمیکرد. تا این که برای قلی شرط کرد که اگر مثل سگها برایش پارس کند، به او مقداری خوراکی بدهد. قلی هم این کار را کرد. شیخ شبلی با دیدن این صحنهها گریهاش گرفت و به شاگردانش گفت: «اگر او به تکهای نان خشک قانع بود و به سفرة دیگران نظر نداشت، هرگز به این روز نمیافتاد». مجموعة حاضر دربرگیرندة داستانهای آموزندهای برگرفته از قابوسنامة «کیکاوس بن اسکندر عنصرالمعالی» است که برای دو گروه سنی «ب» و «ج» تهیه شده است. رود دجله؛ قلی و قادر؛ خواب خلیفه؛ پوست خربزه؛ تار مو؛ و صنوبر سخنگو، عنوانهای این داستانها است.
وزن
117
تعداد صفحات
78
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1389
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0