«ریمون» عاشق نقاشی بود و همیشه از هرچیزی نقاشی میکشید. یک روز که او در حال کشیدن یک گلدان بود برادرش آمد و نقاشی او را مسخره کرد. ریمون غمگین شد و نقاشیاش را مچاله و سعی کرد نقاشی بهتری بکشد، اما نشد. چند ماهی گذشت، اما ریمون دیگر از مچاله کردن نقاشیها خسته شد, و قلمش را روی زمین گذاشت و دیگر نقاشی نکشید. در همین لحظه خواهر ریمون یکی از نقاشیهای مچالهشده را برداشت و به اتاقش دوید, ریمون هم دنبال او رفت و ناگهان با چیزی مواجه شد که اصلا انتظارش را نداشت؛ خواهرش همة نقاشیهای مچاله شده را به دیوار اتاقش چسبانده بود. ریمون به این نتیجه رسید که لازم نیست نقاشیهایش حتما شبیه به همان چیزی باشد که میکشد. از آن پس ریمون با این فکر تازهاش زندگی میکرد.
مترجم
مینا مترجم : اسماعیلی
وزن
48
تعداد صفحات
32
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1388
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0