در این داستان، "علیرضا" عاشق دختری به نام "بهار" است؛ اما بهار سخت از مردها بیزار است و تصمیم گرفته که ازدواج نکند. او از علیرضا میخواهد که مزاحم وی نشود، علیرضا این موضوع را میپذیرد و بهار را رها میکند؛ از طرفی "سعید" دایی بهار، عاشق خواهر علیرضا شده است. سعید و عاطفه با هم ازدواج میکنند. و با کمک آن دو، برای بهار و علیرضا موقعیتی فراهم میآید و و زندگی مشترکی را آغاز میکنند.
وزن
312
تعداد صفحات
208
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1384
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0