آن شب دندانهایم درد میکرد و پدر برای از یاد بردن دردم از ماجراهای کودکیاش برایم سخن گفت؛ این که همیشه دندانهایش را مسواک میزده است و برای شستوشوی دندانهایش هیچگاه شیر آب را باز نمیگذاشته و همیشه با یک لیوان آب دهانش را میشسته است. نیز حمام کردن را خیلی دوست داشته و در هنگام حمام شیر آب را زیاد باز نمیگذاشته است. همچنین همیشه قبل و بعد از غذا دستهایش را میشسته و هیچگاه با دست غذا نمیخورده است. من بعد از شنیدن سخنان پدر تصمیم گرفتم از این به بعد همانند او باشم. در نخستین شماره از مجموعة «وقتی بابا کوچک بود...» پارهای نکات بهداشتی در قالب داستان برای کودکان بازگو میشود.
وزن
18
تعداد صفحات
12
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1388
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0