جلد چهارم از این مجموعه شامل نمایشنامههایی با نامهای "آمیز قلمدون"، "باغ شب نمای"، "ملودی شهر بارانی"، "خانمچه و مهتابی"، "شب به خیر جناب کنت" و "پایین، گذر سقاخانه" است که همگی در دهههای هفتاد نوشته شده است. برای نمونه در "خانمچه و مهتابی" که دارای مضمونی پیچیده است، مسالهی زن و مشکلات روانی، درونی، و اجتماعی وی در سه مقطع تاریخی و سه طبقهی اجتماعی در طول یک قرن گذشته، بازگو میگردد. مقطع نخست، مربوط به زنی درباره اشرافی در اوایل قرن شمسی که آخرین بازماندهی عصر قاجار است. مقطع دوم، نگاهی از زاویهی دیگر به شخصیت اجتماعی همان زن شده که وی در این جا، گدای سر قبر آقا ـ آدمی نظر کرده و مقدس و دارای مقبرهای واقع در جنوب شهر تهران ـ است. این بخش از نمایش نامه در دهههای 30 شمسی اتفاق میافتد. از زاویهی سوم، زن معاصر امروزی نشان داده میشود که در این مقطع، زن، هنرمند داستاننویسی است. در واقع، این سه زن، سه پاره از عکس یک زن فرتوت کهنسال صد سالهای هستند که در آسایشگاه سالمندان است و گرفتار بیماری آلزایمر شده و به این ترتیب به صورت خاطرههای پراکنده و مغشوش، دورهی تاریخی خود را روایت میکند. شخصیت این زن، نشانگر نوعی زن اسطورهای تاریخ بشریت است که در تمامی کرهی زمین همیشه مورد تجاوز، اجحاف، و خشونت حکومتهای مردسالارانه بوده است. به تفاوت، نمایش نامههای دیگر نیز، مضامین مختلف و متفاوتی دارند. برخی از این نمایشنامهها نظیر "ملودی شهر بارانی" دارای مضمون معاصر امروزی است، اما داستان متعلق به دههی بیست است و در شمال اتفاق میافتد. نمایش نامهی "باغ شبنمای ما" نیز متعلق به دورهی پایانی سلطنت ناصرالدین شاه است و در عین حال دارای فضایی درباری، شخصیتهایی درباری، مضمونی درباری، و زبانی فاخر و درباری است.
وزن
6843
تعداد صفحات
4562
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1384
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0