مردی سی و دو ساله به همراه همسرش ـ ماروسا ـ و دختر ششسالهاش "سوتلانا ـ برای گذراندن آخرین ماه گرم سال به ویلایی در اطراف مسکو رفت. مرد و دختر تمام وقت خویش را با شنا، قایقسواری، یافتن قارچ و چیدن گردو میگذراندندو روزی یکی از دوستان ماروسا، که خلبان بود، به دیدن آنها آمد و شب، ماروسا برای بردن او به راهآهن رفت. او صبح روز بعد از همسر و دخترش گلایه داشت که شما فنجان آبی مرا شکستهاید. آنها از این حرف ناراحت شده و چون آنها را در تفریحات همراهی نمیکرد او را ترک کرده و به سوی مقصدی نامعلوم به راه افتادند. آنها با افراد زیادی روبهرو شدند. و هنگامی که شب فرا رسید مرد، ماجرای آشناییاش با ماروسا را بازگو کرد. دختر اعتراف کرد که متوجهی نگاههای عاشقانهی مادر به پدر ـ حتی در شب قبل ـ شده است. آن دو به خانه بازمیگردند و ماروسا را روی ایوان میبینند، در حالی که انتظار آن دو را میکشد. کتاب حاضر حاوی داستانهای کوتاهی از نویسندگان معاصر روسی (یکلای نوسوف، میخاییل زوشکچنکو، آرکادی گایدار، چنگیز آیتماتوف، کانستانتین پائوستوفسکی، ویکتور دارگونسکی، یوری تریفونوف، و واسیلی شوکشین) به همراه داستانی از تولستوی است. عناوین داستانها عبارتاند از: تلفن؛ برف؛ کلمات طلایی؛ اسیر قفقاز؛ کته؛ شوریک و پدربزرگ؛ خیالبافیها؛ سیسال بعد؛ کاج؛ نباید دروغ گفت؛ سربازکوچولو؛ فاتح سوئدی؛ دوست دوران کودکی؛ و اسبها در مزرعه.
وزن
264
تعداد صفحات
176
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1386
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0