داستان این نمایشنامه در روستای "حصارسنگ "اتفاق میافتد .اهالی این روستا برای خرید مایحتاجشان، همیشه "کدخدا بقال "را به شهر میفرستند ;زیرا به غیر از او کسی راه شهر را بلد نیست .در یکی از سفرها به شهر کدخدا بقال در قهوهخانهای، با مردمی روبهرو میشود که چیزی را دود میکنند و میکشند .قهوهچی در برابر حیرت کدخدا پاسخ میدهد که این دارویی است که هر دردی را مداوا میکند و از آن مقداری به کدخدا میدهد تا برای معالجه روستائیان به روستا ببرد و ....
وزن
72
تعداد صفحات
48
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1382
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0