در روزگاران بسیار قدیم، در کشوری حاصلخیز و پرآب، پادشاه عادلی در کنار مردم سرزمینش زندگی میکرد. پادشاه دختر بسیار زیبایی داشت که قرار بود با دلاورمرد شجاعی ازدواج کند. در انتهای آن کشور بزرگ و در پشت کوههای پربرف و سر به فلک کشیده، دیوی سیاه و بزرگ، به تنهایی زندگی میکرد. روزی پادشاه، همسر و دخترش به دعوت شاه کشور همسایه عازم آن کشور شدند، آنها سوار بر کالسکههای سلطنتی به طرف سرزمین همسایه رفتند و در راه از جایی گذشتند که دیو سیاه زندگی میکرد. دیو با دیدن دختر پادشاه به او علاقهمند شد و تصمیم گرفت به هر نحو که شده با دختر پادشاه ازدواج کند. این کتاب مصور با موضوع افسانهها و قصههای ایرانی، برای گروه سنی «ب» به نگارش درآمده است.
وزن
18
تعداد صفحات
12
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1389
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0