«فرمان» جوانی حدودا 25 ساله بود که اهالی محل او را با نام فرمان بیمخ میشناختند. روزی او در قهوهخانه نشسته بود که دو تن از نوچههایش با سر و رویی زخمی و خونآلود وارد شدند و جریان زد و خوردشان را برای فرمان بازگو و او را تحریک کردند تا انتقامشان را بگیرد. فرمان و دوستانش برای کشیدن نقشة انتقام دور هم جمع شدند و تصمیم گرفتند که در شب عروسی «سام» نقشة خود را عملی کرده و مجلس عروسی را به هم بریزند. سام و «بهنام» دو برادر بودند که چند روز قبل به دلیل این که دو تن از نوچههای فرمان برای دختری ایجاد مزاحمت کرده بودند با آنها درگیر شدند. سام بیخبر از نقشة فرمان، در شب عروسی توسط عدهای، که صورتهای خود را پوشانده بودند، با چاقو به قتل میرسد. پس از چندی فرمان و دوستانش توسط پلیس شناسایی و دستگیر میشوند و فرمان، که قاتل سام بود، به قصاص محکوم میگردد. «امشب دامادی میمیرد» همواره با چند داستان پلیسی، جنایی دیگر با عنوانهایی نظیر علفهای هرز، بالاشهری پایینشهری، بدگمانی، سادهدلان، غروب تبهکاران، و طوفان زندگی، مجموعة حاضر را تشکیل میدهند.
وزن
216
تعداد صفحات
144
محل انتشار
کرمان - کرمان
سال انتشار
1388
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0