این داستان درباره گربه دانا و باهوشی است که با زیرکی و درایت خود سبب میشود تا اربابش که پسری فقیر و تهیدست بود با دختر پادشاه ازدواج کند . در این داستان آمده است که پیرمردی هنگام مرگ، برای هر یک از سه پسر خود چیزی به ارث گذاشت، اما به پسر کوچکش تنها یک گربه داد .پسر بسیار ناراحت بود اما ناگهان صدایی شنید .این صدا، صدای گربه بود که به او میگفت :من یک گربه معمولی نیستم ;پس نگران نباش .سپس گربه با هوشیاری، زمینه آشنایی پسر با دختر پادشاه را فراهم آورد و در پی آن پسر با شاهزاده خانم ازدواج کرد . و پس از آن سالهای سال با خوشی روزگار گذراند .داستان با تصاویر رنگی همراه است .
مترجم
مریم لشکری
وزن
45
تعداد صفحات
30
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1380
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0