پدر پسری صبح بر اثر نیش مار مرده بود. پسر جسد پدر را کشانکشان به آب انداخته بود تا مردم دیرتر متوجه شوند. زیرا هرکسی متوجه میشد که پدرش مرده است، زن و دخترش مال او میشد. دو نفر دیده بودند که پسر جسد پدر را به آب انداخته و سریع میخواستند خود را به سربالایی و به غاری برسانند که دختر و زن مرد در آنجا زندگی میکردند؛ اما هرکدام از مردانی که میخواستند از سربالایی بالا بیایند به وسیلة دیگری کشته میشدند. تا شب جسدهای بیشماری به پایین صخره فرستاده شده بود و سرانجام مردی قدرتمند توانسته بود خود را نزد زن و دختر برساند که او نیز به وسیلة پسر کشته شد. این کتاب شامل مجموعه داستانهایی با این عناوین است: تردید در غبار، ناجی، زاویة دید گمراهکننده، دفترچة تلفن، باش تا باشم، لودرپرستان، سینما نپتون و...
وزن
147
تعداد صفحات
98
محل انتشار
اهواز - خوزستان
سال انتشار
1389
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0