ماجرا از آن شب تاریک شروع شد؛ خانم «قندهاری» در خواب بود که صدای در بلند شد. نیمۀ شب مردی پشت در بود که برای بیان مشکلاش به او مراجعه کرده بود. مرد از مادرزنش گفت که پیر و ناتوان شده و کسی قدرت نگهداری از او را ندارد. خانم قندهاری قول داد جایی برای او پیدا کند. با تماسهای بسیار بالاخره آدرس آسایشگاه کهریزک را به او دادند. اولین باری که خانم قندهاری بهآنجا رفت پریشان و ناراحت شد و تصمیم گرفت هر کمکی که میتواند برای افراد آنجا انجام دهد. در ابتدا او و خانم «کاتوزیان» و راهبهای مسیحی به نام مادام «گلد فینگر» بهامور بیماران رسیدگی میکردند، کم کم تعداد داوطلبان بیشتر شد. آنها با کمک مردم برای بیماران، حمام، دستشویی، سردخانه، کارگاههای آموزشی و ...ساختند و تمامیتلاش خود را انجام دادند تا بار دیگر امید به زندگی را به دل بیماران بازگردانند.
وزن
150
تعداد صفحات
100
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1387
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0