در این داستان از داستانهای "پروانه کوچولوها"، با فرا رسیدن بهار، "کرسی" سایر بچه پروانهها را برای نظافت جنگل فرا میخواند" .جولیا "با جارو مشغول نظارت است که ناگهان چشمش به عنکوبت بزرگی میافتد و با وحشت فریاد میزند .پس از آن نیز با دیدن جوجه پرندهای که تازه سر از تخم برآورده فریاد میکشد .در این هنگام "میکی "به کمک او میشتابد و به او میگوید که نباید از پرندهها بترسد .آنها پس از این که کمی راه میروند "ترزا " را میبینند که سرگرم چیدن گلهاست .جولیا از ترزا میخواهد به خانه باز گردد زیرا باران بهاری در راه است .اما ترزا بی توجه به او، بر آن است گردنبندی از گلهای بهاری برای خود درست کند .او زیر باران خیس میشود ; با این همه، "چوکو "به او کمک میکند تا به خانه باز گردد .ترزا سرمای سختی میخورد و از آن پس درمییابد که در فصل بهار باید بیشتر مراقب خود باشد .این داستان به گونه مصور و رنگی برای گروه سنی "ب "به طبع رسیده است .
مترجم
اعظم خانی
وزن
18
تعداد صفحات
12
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1381
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0