در این مجموعه 15 داستان کوتاه فراهم آمده که از آن جمله است: "بچهها میخندند". در این داستان، راوی با شروع هفتهی مشاغل، به فکر شغل آیندهی خود میافتد و در همین حال با "احمد" ـ یکی از بستگانش ـ برخورد میکند. احمد، او را به سینما برده و میگوید که میخواهد فیلمی بسازد با عنوان "بچهها میخندند". روز بعد راوی و احمد برای پیدا کردن بازیگران این فیلم به مدارس مختلف میروند، اما سرانجام احمد به دلیل برگزاری جشن عروسی با "سیما" از ساخت فیلم منصرف میشود. در جشن عروسی او بچهها گویی که در فیلم جلوی دوربین قرار گرفتهاند، شروع میکنند به رقصیدن و شادی کردن و راوی با خود میگوید: "این هم یک جور فیلم است؛ اما فرقش اینجاست که نقش اول را احمد و سیما بازی میکنند نه من. به قول احمد که میگفت: زندگی یهجور فیلمه و فیلم هم یه جور زندگی". داستانهای دیگر این مجموعه عبارتاند از: پاهای حسن، کفتر مشهدی، کاپشن، پشت دیوار، هیات عزاداری علیاکبر حسین (ع)، خاله بمانی، شاگردانی، خیمهی امام حسین (ع)، توپ چهل تکه، کشتی نوح، فرشتههای تنها، خداحافظ آقای همتی، عکس خدا، و گیس دختر کربلایی.
وزن
252
تعداد صفحات
168
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1385
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0