در یک ده کوچک، حسنی با پدر و مادرش زندگی میکرد. حسنی پسر خوبی بود و همیشه به پدر و مادرش کمک میکرد. حسنی در کلاس هم همیشه دانشآموز باادب و درسخوانی بود. اما حسنی با وجود همة خوبیهایش یک اخلاق بد هم داشت و اصلا به بهداشت دندانهایش توجه نمیکرد. یک شب وقتی داشت شام میخورد، دندانش درد گرفت و صبح پدرش او را به شهر برد تا دندانش را به دندانپزشک نشان دهد. آقای دکتر گفت: «چون مسواک نزدی دندانت را کرم خورده و زرد شده است». حسنی به آقای دکتر قول داد که همیشه بعد از خوردن غذا مسواک بزند.
وزن
18
تعداد صفحات
12
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1389
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0