در زمانهای نه خیلی دور، طوطی زیبا و خوشسخنی به همراه پیرزنی مهربان به نام "بیبی طوبی" در یک کلبهی چوبی وسط یک جنگل سرسبز زندگی میکرد. روزی بیبی طوبی در حالی که قفس طوطی را در دست داشت از کلبه بیرون آمد و قفس را جلوی در کلبه آویزان کرد و با یک سطل خالی برای آوردن آب به طرف رودخانه حرکت کرد. کمی که گذشت گرگی تیزدندان و گرسنه از پشت بوتههای اطراف کلبه بیرون آمد و برای پیدا کردن غذا به طرف قفس او پرید. ولی چون قفس بالا بود، دستش به آن نرسید. طوطی با دیدن گرگ با صدای بلند فریاد زد. بیبی طوبی با شنیدن صدای طوطی به سرعت به خانه بازگشت و گرگ با دیدن او پا به فرار گذاشت اما در چالهای افتاد که مقابل خانهی بیبی طوبی بود. گرگ که خویش را اسیر دست بیبی طوبی دید و از طرف دیگر دست و پایش به درد آمده و زخمی شده بود، شروع به ناله کرد و زوزه کشید. بیبی طوبی که دلش به حال گرگ سوخته بود او را از چاله بیرون آورد، زخمهایش را بست و به او غذا داد. گرگ که دید پیرزن او را بخشیده و غذا نیز به او داده، برای همیشه از آنجا رفت و هیچگاه به کلبهی بیبی طوبی بازنگشت و خوردن طوطی را نیز فراموش کرد.
وزن
18
تعداد صفحات
12
محل انتشار
بوشهر - بوشهر
سال انتشار
1385
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0