آقای راد که خم شده بود و داشت پشت کفشش را بالا میکشید، به همسرش گفت: من میروم پیادهروی. همسرش که میدانست او گاهی باید تنهایی راه برود و قدم بزند و فکر کند، دیگر پاپی نشد. آقای راد از ساختمان رفت بیرون و در را پشت سرش بست. او در خیابان شهرکی که در آن زندگی میکردند، زیر سایهی درختان سپیدار بلند و پربرگ راه افتاد و برای اینکه مرتب به همسایگانی که بیشترشان همکارانش بودند بر نخورد و مجبور به اسلام و احوالپرسی نشود، آخرین خیابان شهرک را انتخاب کرد که هیچ خانهای دو طرفش نبود. شهرک مسکونی آنها مخصوص استادان و کارمندان دانشگاه بود که در حومه شهر، روی یک بلندی بنا شده و مشرف بود به یک بزرگراه.
زبان
فارسی
وزن
288
کد دیوی
8fa3.6208
مکان انتشار
تهران - تهران
تعداد صفحه
192
زمان انتشار
1400
شابک
9786000812492
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0