دست به کمر میان دالان کوچک راه میرفت، عکسهایی را که روی دیوارپوشهای چرم و سهبُعدی قاب گرفته شده بود، تماشا میکرد. مدتها بود که «سامیار» آتلیه را داشت، اما بیشتر توی باغ و خانه کارشان را راه میانداخت. انصافا هم جایی برای غُر زدن باقی نمیماند. فقط یکبار «رزا» از حرصش گفت كه دماغش بزرگ افتاده و باید درستش كند. همانجا بود که «سمیر»، بینی رزا را مسخره کرده بود و رزا با وجود مخالفت پدر و مادرش و با سوءاستفاده از غیبت پدر و مادرش بینیاش را به دست تیغ جراحی سپرده بود و... .
زبان
فارسی
وزن
1254
کد دیوی
8fa3.62
مکان انتشار
تهران - تهران
تعداد صفحه
836
زمان انتشار
1399
شابک
9786226667197
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0