شهری در درهای بین کوههای بزرگ و خطرناک قرار داشت، و دیوی بدجنس با طلسم کردن کوهها و غولها مانع رفت و آمد مردمان شهر میشد. به طوری که آن شهر به شهر غولها شهرت یافته بود. روزی دختری زیبا به نام «ماهرخ» در آن شهر به دنیا آمد و رفتهرفته دختری قوی و نیرومند شد که آرزو داشت پهلوان شود. پدر و مادر با توجه به علاقة خود فنون جنگآوری و مبارزه را به او آموخته و ماهرخ کمکم با داشتن قدرت و زیبایی و شجاعت خود مغرور شد که مردم لقب ماهرخ از خودراضی را به او دادند. اما با درخواست پدر، او به جنگ دیو و غولها و کوههای طلسمشده رفت و در پی ماجراهایی و مواجه شدن با سختیهای بیشماری در غلبه بر دیو و غولها و کوهها علاوه بر این که مردم شهر را از شر آنها خلاص کرد، خود نیز به ماهرخ شجاع لقب داده شد و از خودراضی بودن را برای همیشه کنار گذاشت. این کتاب مصور با موضوع افسانههای عامه است و برای کودکان گروه سنی «ب» به نگارش درآمده است.
وزن
27
تعداد صفحات
18
محل انتشار
یزد - یزد
سال انتشار
1389
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0