روزی خری با موشی ازدواج میکند. بعد از چند سال بچهدار میشوند و اسم بچهی خود را خرموش میگذارند؛ چون سر او خر و تنش یک موش است. خرموش بزرگ میشود. او سردرگم است که چه کاری میتواند انجام دهد. از حیوانات زیادی کمک میخواهد ولی همه او را مسخره میکنند. خرموش خستهشده و در زیر درختی به خواب میرود. او خواب میبیند که به شهری رسیده که در آنجا کسی او را مسخره نمیکند. برای خودش خانهای دارد به همراه یک شغل پردرآمد و پولهای زیاد. او در خواب میبیند ازدواج کرده و 344 تا بچه دارد. داستان بالا در کتابی مصور، در قطع پالتویی و به دو زبان فارسی و انگلیسی به چاپ رسیدهاست.
وزن
72
تعداد صفحات
48
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1389
زبان
فارسی/انگلیسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0