نباید رازت را می‌گفتم (مجموعه داستان)

9789642405206

ویژگی‌های محصول
جلد -240 صفحه -تالیف -چاپ 1
توضیحات محصول

در زمان‌های قدیم مثل حالا تلویزیون و رادیو یا گوشی موبایل و تلفن نبود که همه از همدیگر داشته باشند. آن زمان با اسب، نامه یا کبوتر پیام‌های خود را به همدیگر می‌رساندند و سرگرمی زمان قدیم پدر و مادرها برای بچه‌ها قصه می‌گفتند. پدر من خیلی قصه می‌دانست. هر قصه‌ای که می‌گفت دو ساعت طول می‌کشید. می‌گفت پدربزرگش خیلی سفر می‌کرد و قصه می‌گفت. او چنین تعریف می‌کرد: به یک روستا به نام روستای شادباش رفتم. سرزمین خوش آب و هوا بود، مردها خیلی خوب و راست‌گو و مهربان بودند. هرکس گرفتار می‌شد، همگی کمک می‌کردند. همیشه برای پول برای همدیگر کار نمی‌کردند. آن روستا بهترین میوه‌ها و سبزیجات را داشت. روش خوبی که داشتند، این بود که از مال حرام خوششان نمی‌آمد، از دزدی بدشان می‌آمد، آن روستا دزد نداشت...

مشخصات محصول
  • زبان

  • فارسی

  • وزن

  • 360

  • کد دیوی

  • 8fa3.62

  • مکان انتشار

  • قم - قم

  • تعداد صفحه

  • 240

  • زمان انتشار

  • 1400

  • شابک

  • 9789642405206

نظرات کاربران

برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.

متوسط امتیازها

0.0

نظرات کاربران

هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.

محصولاتپیشنهادی

سبد خرید (0 مورد)
ارزش کالاها ۰ تومان
تخفیف کالاها ۰ تومان
مبلغ قابل پرداخت ۰ تومان
```