در کتاب حاضر، چند خاطره کوتاه از پیرزن مهربان و خیرخواهی به نام "خاله گلاب "به چاپ رسیده است .در یکی از این خاطرات آمده که پدر راوی داستان برای تهیه جهیزیه "مهتاب "دختر بزرگ خانواده، به پول احتیاج دارد اما با تقاضای وام او موافقت نمیشود .خاله گلاب بی آن که کسی از خانواده جز پدر و راوی داستان مطلع باشند گردنبند یادگاریاش را میفروشد و بهای آن را با پولی که برای هزینه سفر حج، پسانداز کرده به پدر میدهد تا بتواند برای مهتاب جهیزیه تهیه کند .مطالب کتاب با طرحهایی سیاه و سپید همراه است .
وزن
114
تعداد صفحات
76
محل انتشار
تهران - تهران
سال انتشار
1381
زبان
فارسی
هنوز نظری برای این محصول ثبت نشده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر، از طریق دکمه ثبت نظر اقدام نمایید.
متوسط امتیازها
0.0